مدرنیسم
لغت مدرنيسم با ريشه يوناني، نخستين بار، قرن ششم ميلادي از كلمه Modo
يعني تازگي استخراج شد و در نهايت به معناي تازگي به كار رفت. لغت مدرنوس، مربوط به آثار هنرمنداني مي شد كه به شكلي نو و بدون توجه به سابقه هنري با خلاقيت هاي تازه، آثار جديدي را خلق مي كردند
با پایان جنگ جهانی دوم و نیاز شدید به ترمیم خرابی های جنگ و تولید انبوه ساختمان، گرایش به سمت معماری مدرن افزایش یافت. لذا استفاده از تکنولوژی روز، مصالح مدرن، پیش ساختگی، عملکرد گرائی و دوری از سبک های پر زرق و برق تاریخی مورد توجه قرار گرفت. در این دوره معماری مدرن به عنوان تنها سبک مهم و آوانگارد در غرب مطرح شد و دامنه نفوذ آن به صورت یک سبک جهانی در اقصا نقاط گیتی گسترش یافت.
معماری مدرن، اعتقاد شدیداً قدرت یافته به ترقی خواهی صنعت است و ترجمان اش به سبک بین المللی خاص و سفید(یا حداقل زیبایی ماشینی)با هدف دگرگون ساختن جامعه هم در حساسیت اش و هم در ساختار اجتماعی اش.
می توان مدرنیسم را نخستین واکنش فکری بزرگ نسبت به بحران اجتماعی و فروپاشی دین مشترک دانست.
آغاز مدرنیسم از رئالیسم یا مکتب شیکاگو می باشد که به راسیونالیسم(سبک جهانی) و بعد با هاواس و سپس به آن چیزی که ما مدرنیسم می نامیم ختم می شود، که این دوره را در بر می گیرد.
از مشخصه های مدرنیسم عبارتند از:
1- تداوم عناصر التقاطی ناشی از روش های تاریخی قرن نوزدهم
2- توجه به اهمیت کاربری مصالح خصوصاً اجر در رابطه با کیفیت های سازه ای و عناصر تزئینی.
3- گرایش به طراحی لوازم از طراحی سرامیک و دستگیر ها گرفته تا طرح آسانسور و اثاثیه منزل.
4- استفاده از شیوه دور نمایی به مثابه عناصر ساختاری وابسته به روش های سازه ای همچنین طرح های خیالی مورد توجه قرار گرفت.
یکی از خصوصیات متعدد معماری مدرن این بود که در ساختمانها ماهیت مصالح ساختمانی مورد توجه قرار گرفت و این مصالح بصورت طبیعی خود تا آنجا که ممکن بود دست نخورده و بدون پوشش و پرده در ساختمان بکار گرفته شدند، چون استفاده از تزئینات در معماری را کهنه پرستی و ظاهر سازی دانسته و چنین اعلام شد که به جلوه آورئن ماهیت مصالح که بصورتی طبیعی، نه ساختگی و مصنوعی، به غنای معماری بیفزاید مورد توجه قرار گرفت.
نکته دیگر امکان دادن به تمام عوامل ساختمانی بود تا نقشی را که در ساختمان دارند بنمایانند در معماری گذشته فی المثل پلکان اغلب در میان دیوارهایی سنگین و در فضایی که در پس خانه بود و بیشتر مناسب پستو و صندوق خانه از دیده پنهان می شد.
معماری مدرن نه تنها نشان داد که پله را می توان در معرض دید قرار نهاد بلکه می توان آن را عاملی ساخت که بر غنای معماری بیفزاید. مراد از صداقت و اخلاق در معماری مدرن از جمله همین آشکار گذاشتن عوامل ساختمانی و تاَکید بر آنها بود.
از دیگر ویژگیهای معماری مدین این بود که توانست از امکانات مهندسی بهره گیرد و با بکارگیری اسکلتی مرکب از تیرها و ستونها که بار ساختمانی بنا را فقط در نقاطی معین متمرکز و تحمل می کند دیوار را به پرده ای صرفاً برای محصور و متمایز کردن فضا تبدیل کند.
معماری مدرن نمای یکسره و یکنواخت رنسانس و باروک را می شکند، در معماری رنسانس به ویژه در قصرهای باروک تماکم ساختمان نمایی یکسره و یکنواخت داشت اگر در پشت نما آشپزخانه یا پله یا اتاق بود در نما یکسان ظاهر می شد. اما در معماری مدرن به مدد تکنولوژی میسر شد که هر شخصیت هر بخش بنا را مشخص و معلوم در پیکر آن نشان داد. از این رو معماری مدرن اصیل آن معماری است که هر قسمت نمودار شخصیت و هویت خویش باشد.
محتملا می توان قصر بلورین را که به سال 1851 برای نمایشگاه چهانی لندن ساخته شد آغازی برای معماری مدرن دانست این نکته اگر همک از لحاظ تاریخی دقیق نباشد واجد اهمیت است. زیرا در اینجا بود که مظاهر بارز یکی از عواملی که باعث پیدایش معمار مدرن شد و گسترش و تحولات آن نیز نقش اساسی بازی کرد به گونه ای بی سابقه تجلی یافت. ساختمان عظیم قصر بلورین توسط جوزف پاکستن برای این نمایشگاه طراحی گردید.
می توان گفت که این ساختمان اولین اثر معماری با مصالح کاملاً مدرن یعنی آهن و شیشه بود که اجزا به صورت پیش ساخته در کارخانه تولید و در محل نصب شدند.
چارلز جنکر تاریخ نگار و منتقد معماری، تاریخ دقیق مرگ معماری را 15 ژانویه 1972 ساعت 3.23 بعداز ظهر اعلام کرد، زمانیکه مجموعه آپارتمانهای مسکونی پروت ایگو در شهر سنت لوییس امریکا توسط دینامیت منهدم شد.
جنکز بیان می کند که این مجموعه آپارتمانها نماد معماری مکعب شکل و بدون تزئینات مدرن بود.
معماری
معماری علمی است که همواره با فضای زیست انسان در ارتباط بوده اما در هر دوره و عصری بر حسب نوع تفکرات رایج در میان اندیشمندان در حوزه معماری و شهرسازی ، که مسلما زمینه ساز ظهور سبکها بوده اند
|
|
زمانی که بشر بر روی زمین اسکان یافت ، قبل از تولد هر حرفه ای معمار و معماری متولد شد زیرا بشر برای یافتن و یا خلق مکان مناسب برای زندگی تلاش خویش را آغاز نمود،و این تلاشها تا به امروز ادامه دارد هر چند که در طول زمان این تلاشها متکامل گردیده ولیکن تمامی این تلاشها با یک هدف به پیش می رود و آن هم رسیدن به هدف غایی معماری، که خلق و محافظت از مکان است. مکان میتواند به عنوان شناسه سازماندهی فضایی درک شود و فرم ساخته شده ، و معنای آن با زبان معماری که شامل نیازها،نوع جهان بینی یا سنت است نشان داده شود،معماری تنها مسئله چگونه و چه نیست، بلکه مسئله کی و کجا نیز هست. بنابراین، مسئله نهایی ما این است که معماری در خلق مکانهای رضایتبخش برای شیوهای جدید و به روز زندگی باید به سرچشمههایی رجوع کند که در زبانهای متفاوت فرم مشترکاند، معماری پیش از آنکه چیزی را نمایش دهد شیوههای متفاوت هستی بین زمین و آسمان را مجسم میکند. البته تمام چیزها با زمین و آسمان رابطه دارند، و این رابطه بخشی از جهان آنهاست، در معماری این جنبه اهمیت اساسی مییابد، یا به بیان دیگر، آثار معماری، نوع جهان بینی وآنچه را که ما «مکانمندی» جهان مینامیم نشان میدهند. این نکته مسلماً خصیصه اصلی هر اثر معماری است که فضایی عرضه کند که امکان میدهد زندگی «اتفاق بیافتد». اما این فضا باید با فرمهای ساخته شده در کار مشخص باشد تا بتوان گفت مکان است، یعنی زندگی میتواند در آن «رخ دهد». زمانی که چیزی اتفاق میافتد، در واقع میگوییم که زندگی توانسته است رخ دهد.ولی این رخ داد چگونه رخ می دهد ؟همانگونه که گفته شد به مرور زمان شیوه های جدید زندگی، تجدد نظری ،تعبیرها وتفسیرها، عملکردهای مشخص ساختمانی ونیازهای جدید بشری و بسیاری دیگر، مانند آنهایی که به مبانی نظری و اعتقادی و نوع نگرش به جهان مربوط میشدند آشکار میگشتند. «چیزهای» جدید مسلماً برای خودشان چیزهای جالبیاند، اما تغیرات کلی در روابط میان انسان و محیط زیستی و ماورا الطبیعه که در پی این امر شکل میگیرد، مهمترند. بنابراین ما در خصوص پویایی ،ارتباط و همزمانی صحبت میکنیم. تمام این واژگان به ساختارهایی وابسته به فضا و زمان اشاره دارند و به نظر میرسد که تازگی جهان اساساً باید در شرایط چنینی درک شود. یعنی به طور ضمنی میگوییم که خیلی بیمعنی است که درباره زندگی از یک سو و مکان از سوی دیگر صحبت کنیم. مکان جزء مکمل حیات بشری است، و این فرصت مناسبی برای معماری است تا مکانهایی عرضه کند که مناسب زندگی انسان باشد. معماری باید در جهان آزاد صورت پذیرد جهان آزاد بدان معنا نیست که تمام مکانهای خاص لزوماً هویتشان را از دست بدهند و جملگی شبیه به هم شوند. جهان آزاد، جهان ارتباطات و تغییرات است، و مستلزم نوعی گونهگونی است. به بیان دیگر، زندگی ضرورتاً با خصوصیات محلی رابطه دارد، و تجسم هر نوع جهان باید تجلی این خصوصیات را با نیاز و تکنولوژی روزدر بر گیردو اینکه معماری میتواند ریشه در محل داشته باشد و با زمان به جلو گام بردارد یعنی می توان بر فراگیر و به روز بودن آن و جنبه های محلی موقعیت تأکید داشت،در واقع می توان رشد سنت جدید را در معماری از ابتدای تاریخ تا کنون مشاهده کرد،معماری همگام با زمان. معماری را باید با مناسبات خود معماری درک کرد. البته این بدین معنی نیست که معماری را رشتهای «مجزا و خود مختار» برشمریم. معماری به مثابه نوعی هنر، به زندگی تعلق دارد. معماری همیشه و در همه حال همگام با زمان با توجه به نیازها و نوع جهان بینی که نسبت به زمان تعریف می شوند و هیچ یک بر دیگری مقدم نیست و در تعارض با یکدیگر نیز نمی باشند به پیش رفته است هدف آن نیز عبارت است از فراهم آوردن مکانهایی که زندگی بتواند در آن به راحتی و با آسایش «به وقوع پیوندد». مکان، مجموعهای از منابع یا احیاناً ظرفی خنثی وبیطرف نیست؛ بلکه درواقع محیطی است عینی و ملموس که نوعی نظم و منش و ویژگی را برای برآوردن نیازها در خود دارد. در نهایت می توان گفت معماری در هر زمان با نگرشی از جهان نو و نیاز انسان برای جهتگیری و تعیین هویت در آن، آغاز گردیده و ادامه دارد. معماری به طور کلی این نیاز را از طریق سازماندهی فضایی و بیان صوری، برآورده میسازد. اهمیت بنیادین این مفاهیم، مدتها پیش تشخیص داده شد لیکن تا امروز متاسفانه هیچگاه بحث شایسته و درخوری در مورد آن صورت نپذیرفته است.
|
|
این روزها تقریبا همه چیز روی مد پیش میرود حتي نمای ساختمانها. در گذشته نوع معماری و نمای بناها تابعی بوده است از نوع فرهنگ و زندگی اجتماعی و شرایط آب و هوایی یک منطقه. اما امروز آنها که پول بیشتری دارند ساختمانهای خود را بر اساس آخرین ژورنالهای معماری سفارش میدهند و نمای ساختمان خود را نیز از روی عکسهای رنگی همین ژورنالها انتخاب میکنند.
«امروز ما درمعماری بیشتر دنبال تجدد هستیم تا تمدن. نمایی را که میتوان با سنگ و خشت حتی زیباتر ساخت باآلومینیوم میسازیم، اجرای اینگونه نماها تابعیت ما را هم نشان نمیدهد.»
در جهت تشخيص خصايص معماري مدرن ايراني، بايد نقطه اشتراك معماري مدرن و جامعه مدرن را بررسي كرد. چرا كه اين خصوصيات به صورت تركيبي معماري التقاطي معاصر را رقم مي زند.
به طور كلي تفكرات و زيربناي فكري معماري معاصر ايران عبارتند از:
_ تاريخ پيدايش اواخر دوره قاجار است و انتقال سريع تفكرات و ايده ها از خصايص جامعه مدرن است. چرا كه جامعه مدرن بر مبناي سرعت انتقال اطلاعات پايه گذاري شده و اين تبادل اطلاعات در نهايت موجب تعادل فرهنگ و الگوي معماري مي شود.
_ تهران به عنوان پايتخت ايران و نقطه اتصال ايران و اروپا، مسئوليت پيچيده بسط اين معماري را به عهده داشته است.
_ خاستگاه ها: خاستگاه هاي معماري مدرن ايران انتقال فرهنگ فريبنده غرب به جامعه درون گراي ايراني بود. در اين راستا حصار شهرها، تخريب شد و بافت هاي اورگانيك آنها به اشكال هندسي تحول يافت. در اين دوره فرمول هاي غربي با امكانات ايراني ساخته و اجرا مي شد و در اين مرحله معماري به عنوان ابزار فرهنگي عمل مي كرد.
در عين حال دومين خواستگاه اين دوره، بهره گيري اقتصادي در معماري است. شايد بتوان دوران ميانه معماري مدرن ايران را نخستين زماني دانست كه معماري به عنوان كالاي اقتصادي معرفي مي شود. چرا كه با تكيه بر اصول معماري مدرن يعني حذف تزيينات، معماري نه يك ابزار براي انعكاس فرهنگ، بلكه كالايي اقتصادي شد و اين دستاورد چنان نمودار شد كه معماري مدرن ايران به سبكي اقتصادي با نام بساز و بفروش تغيير رويه داد.
_ روش پست رفت: استفاده از تكنولوژي وارداتي در تركيب با اقليم و تكنولوژي سنتي، روش هاي مختلف اجرا را در ايران رقم زد كه با تعميرات محدودي در حال حاضر نيز استفاده مي شود.
_ مقياس عمل: حركت معماري از اروپا به تهران و از تهران به مراكز استان ها و شهرهاي اصلي بوده است.
_ نتيجه عمل: انفصال معماري سنتي ايران و حركت از شيوه اصفهاني به شيوه تهراني و همه گير شدن، معماري مدرن ايراني به صورت قالب و كليشه در تمام نقاط كشور بود.
نبود مباني فكري و تئوريك در معماري، تبديل معمار به ساختمان ساز و نقشه كش، تفاسير مختلف از ديدگاه مدرن در معماري و نامشخص بودن آينده معماري، مهم ترين پيامدهاي معماري جامعه شبه مدرنيسم است.
در هر حال زماني كه جوامع مدرن و فرامدرن، زير بمباران اطلاعاتي قرار دارند و دوره پيدايش تا افول يك سبك به يك دهه مي رسد، معماري ايران نه به عنوان سبك پيشگام كه به عنوان يك قصد جلوه مي كند.
به علت عدم تطابق فرهنگ و اختلاف زماني در ارسال پيام هاي معماري از غرب به ايران،حالت پويايي و پيشرو بودن هنر معماري زير پرده اقتصاد محو شده است و با توجه به همه اين مسايل شناخت مفهومي از موقعيت اجتماعي معاصر لازم است تا بتوان معماري و كالبد آن را درك كرد و اين مهم انجام نمي پذيرد مگر با درك كافي و جامع از تحولات جهاني.
موضوعات مرتبط: مطالب معماری، ،